کورش در یک ماه گذشته
سلام گل باغ زندگیم نفسم من مشغول کار شدم ولی کار را توی خونه انجام میدم و برای راه اندازی باید به زنجان برم و چند روز بمونم این قسمتش خوب نیست که باید تو رو چند روز بزارم و برم. یک روز صبح زود رفتم و ساعت 7 برگشتم. امدی پریدی بغلم و کلی بوس بعد گفتی دیگه ماموریت نرو.فدات بشم الهی این چند وقت که برات ننوشتم خیلی مشغول بودم والان هم دیدم خیلی وقته برات ننوشتم گفتم لحظات قشنگ زندگیت را برات ثبت کنم. دیروز منو ناراحت کردی داشتم باهات با اخم حرف می زدم امدی دست کشیدی به صورتم گفتی نازنینم آخه من در این شرایط چه جوری دعوات کنم خندم می گیره. اینو از بابات به ارث بردی آخه بابات هم یک کاری می کنه تا می خواهم قیافه بگیرم سریع یک زبون با...
نویسنده :
مرضیه سحرخیز
16:39